شهر آرمانی ( گروه فرهنگی میلاد شرق)

رسانه دفتر نمایندگی پایگاه اطلاع رسانی راه دانا در رباط کریم

شهر آرمانی ( گروه فرهنگی میلاد شرق)

رسانه دفتر نمایندگی پایگاه اطلاع رسانی راه دانا در رباط کریم

گزارش اجتماعی

 

فارس گزارش میدهد:

غنیسازی اوقات فراغت؛ مسئولیتی که متولی ندارد

یکی از دغدغه‌هایی که این روزها در ایام تعطیلات بیش از پیش از سوی خانوادهها مطرح می‌شود، مسئله اوقات فراغت و چگونگی ساماندهی و برنامه‌ریزی آن برای کودکان و نوجوانان است.

به گزارش خبرگزاری فارس از ساری، یادش بخیر سال‌های کودکی و نوجوانی، آن سال‌ها که در دهستان چهاردانگه واقع در جاده تهران ـ ساوه زندگی می‌کردیم، هر سال، آخرین ماه بهار که از تقویم خط می‌خورد و به‌قول معروف مدرسه‌ها تمام می‌شدند، من می‌ماندم و تابستان‌هایی که هم برای تأمین خرج و مخارج سال تحصیلی بعد و هم برای مخارج سفر یکی‌دو هفته‌ای در شمال باید کار می‌کردم.

پدرم خدابیامرز یک کارگر ساده بود که به‌سختی خرج و مخارج‌مان را تامین می‌کرد و من یاد گرفته بودم که تا می‌توانم باید برای خانواده بال باشم نه بار، برای همین تقریباً از سال اول راهنمایی همیشه تابستان‌ها کار می‌کردم، از چیدن انگور در باغ‌های نزدیک خانه‌مان گرفته تا فروش میوه کنار جاده و شاگردی در مغازه رادیوسازی و حتی رفتن برای کار به پیشوای ورامین با دایی و پسرخاله‌ام که چندسالی از من بزرگ‌تر بودند.

جالب است که در همان سال‌ها طبع شعر هم داشتم و غالباً در شعرهایم آرزوهای دست‌نیافتنی‌ام را می‌سرودم تا دست‌ کم در خیال خود بازی و تفریح کرده باشم، مثلاً در آستانه تابستان یکی از آن سال‌های دوست‌داشتنی شعری سروده بودم با این مطلع که از قضا مدتی بعد در یکی از نشریات معتبر که هنوز هم منتشر می‌شود، چاپ شد؛ «باز تابستان است، فارغ از درس و کتاب، می‌زنم باز به آب، می‌روم تا ته دشت، می‌دوم تا سر کوه و ...»

این در حالی بود که بیشتر روزها از هفت صبح تا پنج بعد از ظهر سرکار بودم و اگر فرض کنیم کوه و دشتی هم نزدیک خانه بود، دیگر حالی برای دویدن و بازی کردن و ... نمی‌ماند، راستی تابستان کودکان و نوجوانان دیروز و امروز با هم چه تفاوت‌هایی دارند؟

* نصیحت‌پذیری و عاقبت‌بخیری

یک کارشناس تربیتی در گفت‌وگو با فارس، آن سال‌ها را این‌گونه توصیف می‌کند، در آن سال‌ها شور و شوقی در ما بود که عاقلانه‌تر حرف بزنیم و به خودمان و آدم‌ها و جهان اطراف‌مان بیشتر توجه کنیم، با حرف‌ها و مشورت‌های پدر و مادر و بزرگ‌ترهایی که نصیحت می‌کردند، به‌دنبال یاد گرفتن فن و حرفه‌ای برویم تا راه و رسم زندگی را بهتر یاد بگیریم.

امیر بخشنده مسئول روابط عمومی آموزش و پرورش بابلسرافزود: اما امروزه بچه‌ها از نصیحت شنیدن گریزانند و شاید یکی از دلایل برخی کج‌روی‌ها در نوجوانان امروز همین مسئله باشد.

وی گفت: در آن دوران این بزرگ‌ترین افتخار برای هر نوجوانی بود که برویم بزرگ بشویم و گلیم‌مان را خودمان از آب بیرون بکشیم، برویم حسابی تجربه کنیم و بفهمیم روی پاهای خود ایستادن چه تحملی می‌خواهد و چه شیرینی‌هایی که ندارد.

مسئول روابط عمومی آموزش و پرورش  محمودآباد در گفت‌وگو با فارس، درباره حال و هوای آن روزها گفت: احساسات و دنیای خوش کودکی و قصه نفس‌گیر بلوغ، حکایت عجیبی است که باید ذهن و دل بچه‌ها را برای رو در رو شدن با این واقعیت آماده کنیم تا خدای ناکرده اسیر موج‌های توفنده آن نشوند.

امیرحسین رضازاده با این مقدمه به سراغ مرور دوران نوجوانی خود رفت و اظهار کرد: برای نسل ما تابستان فصل تجربه اندوختن و شاگردی زیر دست بزرگ‌ترها در شغل‌های مختلف بود که علاوه بر پر کردن اوقات فراغت، فرصت مغتنمی برای تجربه‌اندوزی در زمینه راه و روش‌های برخورد با مشکلات و ... بود.

صاحب یک مغازه عطاری در شهرستان نور هم درباره آن روزهایش بیان کرد: پدر خدابیامرزم که از دنیا رفت، مادرم به‌جای او سکان زندگی را در دست و کار عطاری را برعهده گرفت و خرج ما بچه‌ها را از آن مغازه نقلی درآورد و من تمام تابستان‌ها با مادرم راهی مغازه می‌شدیم تا کنار هم کار کنیم و البته در آن سال‌های سخت تجربه‌های زیادی اندوختم که سال‌های بعد به‌کارم آمد.

مرتضی محمدی با گلایه از رفتارهای زشت برخی نوجوانان، خاطرنشان کرد: تابستان فرصت کار و تجربه‌اندوزی است، نه سر کوچه ایستادن و مردم‌آزاری و متلک‌گویی.

وی که خوشبختانه هنوز سایه پرمهر مادر را بر سر دارد در پایان بیان کرد: تابستان‌های نوجوانی بهترین فرصت برای تجربه کردن زندگی و شغل آینده برای نوجوانان است که باید برای آن فکری کنیم.

* نوجوانی، تلاش و پشت‌کار

روزنامه‌نگاری که 39 ساله است، نوجوانی‌هایش را سخت، شیرین و به‌یادماندنی تعریف می‌کند و ادامه داد: آن سال‌ها به‌دلیل مشکل مالی خانواده به‌جای آنکه بچگی کنم، برای سیر کردن شکمم کار کرده‌ام، از شاگردی مینی‌بوس و جمع کردن کرایه مسافران گرفته تا کار کردن به دور از خانه و خانواده در تهران که شاگرد کتاب‌فروشی نشر چشمه بودم.

محمدرضا جوان‌مهر افزود: به‌دلیل نداشتن جا به سفارش کارفرمایم شب‌ها در یک شرکت سینمایی می‌خوابیدم و صبح به کتاب‌فروشی می‌رفتم، تابستان و زمستان هم نداشت، تمام سال کار می‌کردم.

وی در ادامه به طرح و انتشار یک نشریه تجربی به‌نام «برکه» همراه با پسرخاله‌اش که آن روزها هنرجوی رشته گرافیک بوده اشاره کرده و گفت: نشریه کوچک و چندصفحه‌ای برکه که من و پسرخاله‌ام به‌عنوان یک سرگرمی منتشر می‌کردیم، به‌دلیل جدیت‌مان در کار بعدها مسیر زندگی‌مان را تغییر داد و حتی در همان سال‌ها یک‌بار در نشریه همشهری معرفی و سال بعد از سوی خانه روزنامه‌نگاران جوان وابسته به وزارت ارشاد مورد تقدیر قرار گرفت.

جوان‌مهر با تاکید بر اهمیت برنامه‌ریزی خانواده‌ها برای پر کردن اوقات فراغت نوجوانان، اضافه کرد: با آن وضعیت بد مالی حتماً خواست خدا بود که نوجوانی ما به خیر گذشت ولی امروزه با وجود زمینه‌های بسیار برای انحراف، باید برای پر کردن مفید اوقات فراغت نوجوانان برنامه داشته باشیم.

همیشه دلتنگ آن روزهای رفته‌ام، هم دلتنگ پاییزهای آن دوران که مدرسه‌ها باز بود، هم دلتنگ تابستان‌هایش که برای خودش عالمی داشت، این‌ها حرف‌های مجتبی نورانی دبیر آموزش و پرورش است که در پاسخ به سئوالم درباره تابستان‌های آن دوران، بیان کرد: هر تابستان به اصرار پدر، می‌رفتم وردست دایی‌ام در مغازه‌اش کار می‌کردم، خیاط بود و آن‌ وقت‌ها کت و شلوار می‌دوخت.

مجتبی نورانی با خنده افزود: هر چند خیاط نشدم ولی تجربه‌های زیادی اندوختم، از جمله این که شعر می‌گویم و با تکیه بر تجربیات نوجوانی زمین و آسمان را به هم می‌دوزم.

افسر نیروی هوایی بابلسر در گفت‌وگو با فارس، گفت: من شاگرد و پادوی قهوه‌خانه دایی‌ام بودم و خورده فرمایشات او را انجام می‌دادم، صاحب‌کارم کمی‌سخت‌گیر اما قلبش مهربان و بزرگ بود. محمد لامع گزمه خاطرنشان کرد: هر تابستان کارم همین بود، شاگردی قهوه‌خانه دایی‌ام محمدعلی یوسفی در نزدیکی نهارخوران گرگان، ضمن آنکه در طول سال هم بیشتر عصرها در قهوه‌خانه دایی به مشتری‌ها خدمات می‌دادم.

وی که دارای دو فرزند دختر و پسر است، نصیحت‌پذیری در دوران نوجوانی و کار در فصل تابستان را در شکل‌گیری شخصیت انسان بسیار موثر دانست و تصریح کرد: من هرچه دارم بعد از لطف خدا حاصل کار در نوجوانی است.

علیرضا شیخ درباره تابستان‌های آن دوران گفت: ما را آن دوران فرستادند نانوایی، بنایی، نجاری، الکتریکی، مکانیکی و ... هرجا که شما فکرش را بکنید برای یاد گرفتن کار رفتیم تا اینکه سرانجام شاگرد قنادی شدم؛ از شاگردی شروع کردم در یک قنادی در محله شادآباد تهران و دوران سربازی هم در امیدیه اهواز در نانوایی یگان خدمت کردم، بعدها مدتی در خشک‌شویی کار کردم ولی باز هم رفتم سراغ قنادی و چند سال در قرچک ورامین، شهر ورامین، اردکان و میبد یزد کار قنادی کرده‌ام و حالا هرچه دارم از لطف خدا و کار و شاگردی است.

* نوجوانان در سایر کشورها

برای آنکه بدانیم کودکان و نوجوانان سایر کشورها اوقات فراغت خود را چگونه سپری می‌کنند، پای صحبت یک ایرانی مقیم دانمارک نشستیم.

نادر رستمی‌ یکی از ایرانیان مهاجر است که بیش از 30 سال تجربه کار با نوجوانان و جوانان را دارد، او قریب به دو دهه سابقه حضور در باشگاه‌های اوقات فراغت نوجوانان و جوانان را در دانمارک داشته و سال‌هاست که مدیریت این باشگاه‌ها را برعهده دارد.

دغدغه انتقال تجربیات به ایران این هم‌وطن علاقه‌مند، او را در سال‌های گذشته بارها به سفر به ایران واداشته است؛ وی می‌گوید در تلاش است تا سیستم باشگاه‌های اوقات فراغت برای نوجوانان و جوانان را به ایران منتقل کند و برای این کار بارها با مسئولان مربوطه در کشور جلساتی را برگزار کرده است.

رستمی افزود: وقتی اطفال وارد مهدکودک می‌شوند، مربیان شروع به بررسی شاخص‌های سلامت و رشد کودکان می‌کنند و نهایت تلاش را می‌کنند تا کودکان هم‌پای یکدیگر رشد کنند؛ یکی از اهداف و اصول تربیتی و آموزشی مهدهای کودک‌ و مراکز آموزشی کودکان و نوجوانان در دانمارک ایجاد فضای مناسب برای تمرینات بدنی و فیزیکی به‌منظور خسته کردن مثبت کودکان و نوجوانان و گرفتن انرژی آنها است و فلسفه آن این است که هم کودکان در فرآیند یادگیری قرار بگیرند و هم اینکه پس از بازگشت به خانه به آرامی استراحت کنند، این مسئله در خیلی از موارد مایه راحتی خیال والدین نیز است، چراکه می‌دانند کودکان‌شان در محیطی مناسب و زیرنظر افراد متخصص انرژی خود را تخلیه کرده‌اند.

وی درباره نحوه کار مهدهای کودک‌ در دانمارک اظهار کرد: نحوه کار روزانه مهدهای کودک‌ بدین شکل است که تماس دائم و نزدیک با کودکان داشته باشند و با تماس نزدیک شاهد رشد روزانه کودک باشند.

به گفته رستمی‌، در این رابطه مربیان از همان بدو کار تلاش دارند تا به کودکان کارهای گروهی و احترام به یکدیگر را بیاموزند، مربیان به کودکان می‌آموزند که خشونت هیچ جایی در مهدکودک ندارد، این همان آموزه‌ای است که مربیان در مواردی حتی به والدین نیز گوش‌زد می‌کنند، چراکه به جرأت می‌توان گفت و به تجربه ثابت شده است اطفالی دست به خشونت در مهدهای کودک‌ می‌زنند که این مسئله را در خانواده خود تجربه کرده باشند.

وی اضافه کرد: نکته دیگر این که در مهدهای کودک‌ از همان ابتدا تلاش می‌شود تا به کودکان وظایفی متناسب با سن و سال‌شان سپرده شود تا حس مسئولیت‌پذیری در آنها رشد کند که این خود در درازمدت سبب اعتماد به نفس کودکان می‌شود.

از او می‌پرسم آیا والدین نیز درباره مسائل تربیتی فرزندان‌شان آموزش‌های خاصی می‌بینند، ‌در پاسخ می‌گوید که مسئول رشد هر کودکی پدر و مادر او هستند و تحت هیچ عنوانی نمی‌توانند از زیر این مهم شانه خالی کنند، در واقع «ووگستو»، «داوپله» و مهدهای کودک‌ ابزارهایی در اختیار والدین قرار می‌دهند تا بر این مهم نائل آیند، علاوه بر این در کشوری چون دانمارک همه کتابخانه‌ها مجانی بوده و خانواده‌ها می‌توانند با گرفتن کمک از مشاوران کتابخانه، کتاب‌های مخصوص تربیتی را دریافت کرده و مطالعه کنند و سطح دانش خود را ارتقا دهند، در کتابخانه‌ها همچنین هر از چندی برنامه پخش فیلم‌های آموزشی و سخنرانی‌هایی درباره تعلیم و تربیت کودکان ترتیب داده می‌شود. / منتشر شده در خبرگزاری فارس / حوزه مازندران / مورخه 940420/ شماره: 13940416000320 / انتهای پیام/3141/ی30/ظ1004

گزارش از: محمد عمرانی

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.